با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+قدرت کلمات روزي مرد کوري روي پله هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود،روي تابلو خوانده ميشد:"من کور هستم لطفا کمک کنيد." روزنامه نگار خلاقي از کنار او مي گذشت.نگاهي به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود..
او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را دوباره کنار پاي او گذاشت و آنجارا ترک کرد.عصر آن روز،روزنامه نگار دوباره از آن محل ميگذشت که متوجه شد کلاه آن مرد کور،پر از سکه و اسکناس شده است.مرد کور از صداي قدم هاي او،خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کس است که آن تابلو را نوشته ،بگويد چه بر روي آن نوشته است؟! - لبخند هاي خاک&
روزنامه نگار جواب داد:چيز خاص و مهمي نبود. من فقط نوشته ي شما را به شکل ديگري نوشتم.و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد.مرد کور هيچ وقت ندانست که او چه نوشته است.ولي روي تابلوي آن خوانده ميشد:"امروز بهار است ولي من نمي توانم آن را ببينم."... - لبخند هاي خاک&
+آدمها ... : ... وقتي کودکند مي خواهند براي مادرشان هديه بخرند ولي پول ندارند . ... وقتي که بزرگتر مي شوند ، پول دارند ، ولي وقتِ هديه خريدن ندارند. ... وقتي که پير مي شوند ، پول دارند ؛ وقت هم دارند ، ولي مادر ندارند !
+پربکش سمت اوج ميدانم/که خدا باتواست در همه جا/پربزن چادرت تو را بال است/و بدان مي برد تو را بالا/در زماني که شان و ارزش،جز/به دماغ و لباس و ماشين نيست/توي چادر بمان و ثابت کن/ارزش واقعي زن اين نيست
+زائري بارانيم آقا به دادم ميرسي؟ / بي پناهم خسته ام تنها به دادم ميرسي؟/ گرچه آهو نيستم اما پر از دلتنگيم / ضامن چشمان آهوها به دادم ميرسي؟.......ايشالا فردا صبح عازم حرم امام رضا هستم،خيلي دلم براي آقا تنگ شده بود
+بستيم به روي عشق درهامان را/چيديم به دست خويش پر هامان را/او آمده ما خبر نداريم ايکاش/از برف در آوريم سر هامان را....اللهم عجل لوليک الفرج....براي سلامتي امام زمان صلوات